تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

اگر به خانه ی من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار.
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
اینجا گاهی با خودم حرف می زنم، یا شایدم گاهی که حرفای دیگران که به دل بشینه.
اینجا شبیه خونه ی منه. خونه ی آدم ذهنشه و قلبش، مگه نه؟
بله، برای فهمیدن و شناخت من جای مناسبی نیست، ولی اگه دنبال نشونه واسه فهمیدنِ خودتون می گردید، شاید جرقه ای شه.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

دوران ورود ممنوع!

Friday, 15 Dey 1391، 06:00 PM

تازگی تعریفش کردم... وقتایی که دنیام روی همه ! همه ی همه! بسته می شه و دیگه به کسی اجازه ی ورود نمی دم... الآن توی اون دوران قرار گرفتم! می دونم که باز هم اتفاق خواهد افتاد در آینده، همون طور که پیش از این هم اتفاق افتاده بود... ولی این بار، سعی می کنم کسی رو نرنجونم از خودم توی این دوران !

پ.ن. 1: به تازگی عاشق ذهن و ناخودآگاهم شدم... گرچه این علاقه ی دوطرفه پیشینه ی دراز و طولانی مدتی داره!

پ.ن. 2: لطفا" الکی استدلال و استنتاج نکنید در مورد نوشته های من! لطفا" فقط به اندازه ی زندگی خودتون ببینید ازشون... همون قدر که مصداقش رو توی زندگی تون می بینید! البته اگر تجربه و احساس مرتبطی دارید. نوشته های من، همون چیزایی هستن که شما فکر می کنید! ولی فقط در مورد زندگی شما صدق می کنن اون فکرا و نه هیچ کس دیگه ای...

پ.ن. 3: کلا" هیچ وقت نتونستم قضاوت های مردم رو تحمل کنم! هیچ وقت هم نفهمیدم چطور می تونن با این همه قطعیت در مورد یه چیز نظر بدن! مخصوصا" در مورد دیگران...(:

  • 91/10/15

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی