تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

اگر به خانه ی من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار.
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
اینجا گاهی با خودم حرف می زنم، یا شایدم گاهی که حرفای دیگران که به دل بشینه.
اینجا شبیه خونه ی منه. خونه ی آدم ذهنشه و قلبش، مگه نه؟
بله، برای فهمیدن و شناخت من جای مناسبی نیست، ولی اگه دنبال نشونه واسه فهمیدنِ خودتون می گردید، شاید جرقه ای شه.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

I Love Autumn

Saturday, 19 Mordad 1392، 05:01 PM


امروز عصر وقتی داشتم برمی گشتم خونه، حس و حال یه بعد از ظهر پاییزی دوست داشتنی توی شهر حکم رانی می کرد!

باد می وزید

و برگای پاییزی رو هم ( که این بار از مرداد ماه روی زمین ریخته بودن ) این سو و اون سو می برد.

لذت بخش بود...

بعد از مدت ها ، یه اتفاق واقعا" دلنشین بود... نمی دونستم این قدر دلم برای پاییز تنگ شده و این قدر هم دوستش دارم... 3>

پ.ن. : امروز دقت کردم که خیلی از دفتر خاطراتم فاصله گرفتم. بعد از مدت ها بهش دوباره سرزدم و با هم به اندازه ی یه دنیــــــــــــــــــــا حرف زدیم ، یه دنیاااااااااااااااااااا....

  • 92/05/19

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی