تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

اگر به خانه ی من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار.
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
اینجا گاهی با خودم حرف می زنم، یا شایدم گاهی که حرفای دیگران که به دل بشینه.
اینجا شبیه خونه ی منه. خونه ی آدم ذهنشه و قلبش، مگه نه؟
بله، برای فهمیدن و شناخت من جای مناسبی نیست، ولی اگه دنبال نشونه واسه فهمیدنِ خودتون می گردید، شاید جرقه ای شه.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

next exciting challenge!

Tuesday, 29 Aban 1403، 09:48 AM

اینکه خودمو در ارتباط با آدما، بهتر بتونم بروز بدم. یکم یکم مشکلاتی که می بینم رو حل کنم و در بلند مدت خوشحال باشم از اینکه ارتباطاتم اونجوری که دوست دارم شکل گرفته. 

در واقع، از طرف من، اون شکلی که می خوام باشه. برداشت های اشتباه کمتر بشه و بهتر خودمو بروز بدم دیگه:دی 

مثلا یادمه تو پاریس، با علیرضا که سلام و روبوسی کردیم، در مورد اینکه هر شهری چند بار رو بوسی می کنن گفت. ولی من گیج شده بودم که چی شد الان :دی چون حواسم نبود که تو فرانسه آدما با هم روبوسی می کردن. 

و جوابی ندادم. 

ولی خب همین که حواسم باشه یه موقعیت هایی هست که من گیج می شم توش و ممکنه حرف طرف مقابل رو از دست بدم، باعث می شه کمتر این اتفاق بیفته. اینجوری که دفعه بعد، حواسم هست که وقتی گیج شدم، ممکنه طرف مقابل هم در حال گفتن چیزی باشه و حواسم باشه که جواب بدم.

انتظارم اینه که تو اون شرایط جواب خیلی خوبی هم نتونم بدم:دی ولی باز... یه قدم رو به جلو و بهتر شدنه.

 

برم ادامه ی پژوهش و اثبات!

Bounded rationality!

Wednesday, 16 Aban 1403، 03:19 PM

دارم bounded rationality می خونم. و لذت می برم.

از طرفی، موضوع های جدیدی هم پیدا کردم که توی تراپی در موردشون صحبت کنم. 

مثلا اینکه چرا یه وقتایی فریز می شم و واکنش مناسب نمی تونم داشته باشم. فکر می کنم احساساتم خیلی زیاد می شن و هنگ می کنم.

حالا باید دید چی باعث اون احساسات شدید می شه.

باید بگم که تراپیست خوب بیشتر از هر چیزی برای زندگی لازمه! و امروز هم جلسه ی تراپی ندارم، بله :دی

 

Proof approach

Tuesday, 15 Aban 1403، 09:50 AM

خوشحالم که این روشی که برای اثبات دارم پیش می رم رو قبلا یه بار پیش رفتم و نتیجه گرفتم، و با انتقاد بهش به خودم شک نمی کنم.

Thanks to Odalric ^^

Kids!

Monday, 14 Aban 1403، 02:03 PM

دارم روی مسیله ی دوست داشتنیم کار می کنم و همزمان بازیگوشی!

سر می زنم به اینستا، نگاره های یکی از دوستام رو می بینم که با دختر کوچولوشون هالووین برگزار کردن. در واقغ، باید بگم برای دختر کوچولوش هالووین برگزار کردن.

و خودشون هم شکل شخصیت ها در اومدن و باهاش همراهی می کنن.

به این فکر می کنم که دنیای یه آدمی که بچه داره، گویی حول یه نفر دیگه که اون بچه باشه شکل می گیره. دست کم یه درصدی از اون. 

تفریح هاشون می شه برگزار کردن تفریح های بچه هاشون. 

دنیای جالبی باید باشه... اینکه از خود، بیشتر فاصله بگیری و واقعا برای یکی دیگه تلاش کنی.

برای من که همه ی زندگی دنبال شناختن خودم بودم، بعد جدیدی رو باز می کنه... باید جالب باشه.

البته اگه پیش بیاد!

Supervision!

Friday, 11 Aban 1403، 12:53 PM

یکی از سختی های استاد راهنما بودن اینه که با همه مدل آدمی مواجه می شی. بعضی ها خودشون اتوماتیک کاراشون رو پیش می برن. چه دانشجوهای خوبی.

ولی بعضی ها به کمک بیشتری احتیاج دارن. و سختیش اینه که بلد هم نیستن کمک بگیرن. بعد کار پیش نمی ره... بعد بعضی هاشون از تو شاکی می شن:دی

باید بشه اینا رو زود تشخیص داد و راهی پیدا کرد که به راه آوردشون. 

از طرفی هم بعضی ها خیلی دارن سختی می کشن و نزدیک به burn out ن. باید کمک کرد که دست کم یه تز کارشناسی باعثش نشه. 

از طرف دیگه هم اگه کسی هزارتا هندونه گرفته دستش، تو مسیول این نیستی که هندونه هاشو براش حمل کنی. پس اینو هم گوشه ی ذهنت داشته باش که خیلی خودتو سرزنش نکنی اگه مشکلی پیش اومد.

 

Wrong image

Monday, 7 Aban 1403، 02:12 PM

یعنی اگه یکی دوستت داره و به حرفات گوش می کنه و درکت می کنه، تو دیگه باید بذاریش آخر لیستت؟ 

همون کاری که بیشتر آدما می کنن... :)

تصویر آرمانی بی خود داشتم که فکر می کردم اینطوری نیست.

------------------------

من یه آدمم، ولی نمی دونم چرا بعضی آدما هی به سمتم میان و باهام در دل می کنن، ولی یه آدمای دیگه ای نمیان...