جنبش واژه ی زیست
Wednesday, 25 Khordad 1390، 05:00 PM

پشت کاجستان ، برف.
برف، یک دسته کلاغ.جاده یعنی غربت.
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.
می نویسم، و فضا.
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.
زندگی یعنی : یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است.
و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.
سهراب سپهری