Mirror
به امید شهر خیالی
که شاید دارد
ابی زلال تر
سروی بلند تر
نوری روشن تر
خاکی پربار تر
رنگی زیباتر
فرشی پر نقش تر
دلی پر نور تر
که بگیرد
من، تو، او، ما، شما را در بر
آیدا شاه قاسمی 3>
به امید شهر خیالی
که شاید دارد
ابی زلال تر
سروی بلند تر
نوری روشن تر
خاکی پربار تر
رنگی زیباتر
فرشی پر نقش تر
دلی پر نور تر
که بگیرد
من، تو، او، ما، شما را در بر
آیدا شاه قاسمی 3>
دارم فک می کنم که من که این همه تلاش کردم خودم باشم دیگه چرا؟
گرچه که دنیای این شکلی رو دوست ندارم، که هر کسی توش زور خودشو بزنه تا خواسته ش اتفاق بیفته، ولی خوبه که یاد می گیرم از این بعد هم قوی تر باشم.
اینکه یاد بگیرم واقعا تعامل کنم توی شرایطی که خواسته ها با من همسو نیست در حالی که اونقدرا هم قدرتمند نیستم هنوز.
خودآگاه یا ناخودآگاه، وقتی یه چیزی رو نمی خوای، تلاش می کنی برای تغییرش... و چه حس خوبیه وقتی اون فکر ناخوشایند، اون مدل ناخوشایند ذهنی شکسته می شه. وقتی مدلی که دوسش داری باز سر در می آره :دیروز!
Really! What's the intuition behind using "she" instead of agent pronouns!!
In english, we have "it" and also "they" for that!
Maybe it makes "some" sense in french where we have to use male pronounce in the case of unknown, but I don't see any point in english.
یه وقتایی، بقیه ما رو بهتر می بینن تا خودمون. از بیرون، یه چیزایی مشخص تره تا از درون... یه وقتایی... یه چیزایی....
غم و اندوهِ همراه این جمله ها مشخصه؟ :)
نه، نیست. :دی ولی غم و اندوه باهاش تصور کن.
Pros and cons... :)
تفاوتها وقتی همراه با تجربه های خوشایند بیان، خوشایند دیده میشن. وقتی با اتفاق های ناخوشایند باشن، ناخوشایند.
#که_یادم_بمونه !
پ.ن.: فرض به اینکه آدمایی که میشناسم آدمای خوب و توانمندی هستنو نمی خوان اذیت کنن؛ اما اذیتم و کلافه! حدس بر اینکه تفاوت فرهنگی هست که شرایطو خراب کرده.
سال بعد بیام اینو بخونم و با امید که یادم بیاد امروزو، احتمالا اون روز دیگه متوجه شدم که تفاوت ها چی هستن و بعدش می تونم متوجه شم که واقعا از روی تفاوت فرهنگی بوده این مشکلات یا از روی عدم امنیت طرف مقابل ماجرا! اگه یک سال دیگه اینجا بمونم البته.
خودتو بشناس.
خلاصه کن... نه همیشه! گاهی.