تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

روزهای من...

تا همیشه

اگر به خانه ی من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار.
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
اینجا گاهی با خودم حرف می زنم، یا شایدم گاهی که حرفای دیگران که به دل بشینه.
اینجا شبیه خونه ی منه. خونه ی آدم ذهنشه و قلبش، مگه نه؟
بله، برای فهمیدن و شناخت من جای مناسبی نیست، ولی اگه دنبال نشونه واسه فهمیدنِ خودتون می گردید، شاید جرقه ای شه.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

Mirror

Wednesday, 27 Shahrivar 1398، 11:25 AM

به امید شهر خیالی
که شاید دارد
ابی زلال تر
سروی بلند تر
نوری روشن تر
خاکی پربار تر
رنگی زیباتر
فرشی پر نقش تر
دلی پر نور تر

که بگیرد
من، تو، او، ما، شما را در بر

 

آیدا شاه قاسمی 3>

https://soundcloud.com/aidashahghasemi/07-mirror

Not fool again B-) :D

Monday, 25 Shahrivar 1398، 02:27 PM

دارم فک می کنم که من که این همه تلاش کردم خودم باشم دیگه چرا؟

گرچه که دنیای این شکلی رو دوست ندارم، که هر کسی توش زور خودشو بزنه تا خواسته ش اتفاق بیفته، ولی خوبه که یاد می گیرم از این بعد هم قوی تر باشم.

اینکه یاد بگیرم واقعا تعامل کنم توی شرایطی که خواسته ها با من همسو نیست در حالی که اونقدرا هم قدرتمند نیستم هنوز.

 

 

  • مهسا

Caring

Friday, 22 Shahrivar 1398، 02:50 PM

خودآگاه یا ناخودآگاه، وقتی یه چیزی رو نمی خوای، تلاش می کنی برای تغییرش... و چه حس خوبیه وقتی اون فکر ناخوشایند، اون مدل ناخوشایند ذهنی شکسته می شه. وقتی مدلی که دوسش داری باز سر در می آره :دیروز!

  • مهسا

برابری!

Wednesday, 20 Shahrivar 1398، 02:52 PM

Really! What's the intuition behind using "she" instead of agent pronouns!!

In english, we have "it" and also "they" for that! 

Maybe it makes "some" sense in french where we have to use male pronounce in the case of unknown, but I don't see any point in english.

Giraffe

Monday, 18 Shahrivar 1398، 02:07 PM

یه وقتایی، بقیه ما رو بهتر می بینن تا خودمون. از بیرون، یه چیزایی مشخص تره تا از درون... یه وقتایی... یه چیزایی.... 

غم و اندوهِ همراه این جمله ها مشخصه؟ :)

نه، نیست. :دی ولی غم و اندوه باهاش تصور کن.

Pros and cons... :)

  • مهسا

CST

Tuesday, 5 Shahrivar 1398، 03:58 PM

تفاوتها وقتی همراه با تجربه های خوشایند بیان، خوشایند دیده میشن. وقتی با اتفاق های ناخوشایند باشن، ناخوشایند.

#که_یادم_بمونه !

پ.ن.: فرض به اینکه آدمایی که میشناسم آدمای خوب و توانمندی هستنو نمی خوان اذیت کنن؛ اما اذیتم و کلافه! حدس بر اینکه تفاوت فرهنگی هست که شرایطو خراب کرده.

سال بعد بیام اینو بخونم و با امید که یادم بیاد امروزو، احتمالا اون روز دیگه متوجه شدم که تفاوت ها چی هستن و بعدش می تونم متوجه شم که واقعا از روی تفاوت فرهنگی بوده این مشکلات یا از روی عدم امنیت طرف مقابل ماجرا! اگه یک سال دیگه اینجا بمونم البته.

  • مهسا

Pity

Tuesday, 5 Shahrivar 1398، 03:12 PM

همیشه همینقدر که از حس ترحم متنفرم، متنفر خواهم بود؟ :)

  • مهسا

Who are you ? Not exactly, but in brief

Monday, 4 Shahrivar 1398، 04:35 PM

خودتو بشناس.

خلاصه کن... نه همیشه! گاهی.