جبران!
یه نفر نوشته بود:
"همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد."
خواستم به خودم یادآوری کنم..... (:
یه نفر نوشته بود:
"همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد."
خواستم به خودم یادآوری کنم..... (:
به این موضوع فکر می کنم که گاهی برای زندگی کردن، نباید فکر کرد انگار.... باید مثل بقیه عادی بود....
ولی حس خوبی ندارم.... |:
راه خوبی سراغ دارید آیا؟!...
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن | تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن | |
غم دل چند توان خورد که ایام نماند | گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن | |
مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که بر او | رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن | |
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش | اعتبار سخن عام چه خواهد بودن | |
دست رنج تو همان به که شود صرف به کام | دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن | |
پیر میخانه همیخواند معمایی دوش | از خط جام که فرجام چه خواهد بودن | |
بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل | تا جزای من بدنام چه خواهد بودن |
این روزها،
هر ثانیه، کسی پیدا می شود تا حتی برای یک لحظه فراموش نکنم، اشتباه می کنم....
زیادی روی آدم ها حساب کردم!... "آدم ها"!
خدایا...
متشکرم ، برای همه چیز متشکرم.
از اینکه فرصت زندگی دادی ام، بی نهایت سپاس گزارم...
باشد که تا پایان، همانی باشم که تو می خواهی مهربانترین عالم! همان گونه که تو می خواهی، " انسان "!
دوستت دارم...
پ.ن. : به احترام امروز ... ، تولدم مبارک... (:
حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
و به آنان گفتم: سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید ، لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید
و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت...
پ.ن. :لینک
خدایا!
همین الآن بهت احتیاج دارم ، امشب می مونی پیشم؟! ... لطفا"... (:
پ.ن. : خدای مهربونم، دوستت دارم ...
حال همه ما خوب است،ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دورکه مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند. با این همه عمری اگر باقی بود، طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خواب های ما سالِ پربارانی بود، میدانم همیشه
حیاط آنجا پر از هوای تازه باز نیامدن است.
.
سالروز تولد زنده یاد خسرو شکیبایی، با یک روز تاخیر مبارک. یادش همیشه سبز! (:
بهار، ترنم شکفتن! و تغییر... هرسال روحی تازه می دهد... و امسال نیز.
سال نو مبارک
نوروزتان پیروز...
پ.ن. : سرسفره ی هفت سین امسال تغییر رو با تمام وجود از خدا خواستم...