Universe
وقتی احساستو رها کنی، همون چیزی رو از دنیا می گیری که لازم داری ازش بگیری. و هی بهتر و بهتر، رهاتر و رهاتر می شی.
به یه هارمونی متعادل می رسی، یه صلح درونی، صلح با خود، به خود.
دنیا، که یعنی همه و همه، توی این جریان شناور دارن آب تنی می کنن، دارن توی اون جریان می رن. چه بدونن چه ندونن.
مثل اون لحظه ای که به قول سهراب پرواز می خواد خلق شه و پرنده ای رد می شه.
مثل اون لحظه ای که عشق می خواد خلق شه و اونی که وجودش مهیای عشقه اونجا می ایسته و عشق خلق می شه.
و اینا با هم هم هارمونین. اونچه وجود تو رو سرشار می کنه و اونچه دنیا بهت می ده. فقط کافیه صداشو بشنوی.
صدای خلقشو بشنوی.
و خوبیِ اینکه صداشو بشنوی اینه که در آغوشش می گیری، می پذیریش. چون همونه که از درون می خواستی.
ترکیبی بین جبر و اختیار...